ای قلب که در درون من پنهانی

راز دل آتشین من می دانی 

می دانی و وقت دیدنش بی تابی

آرام به سر نمی بری گر خوابی

ای قلب تو آسوده نبودی هرگز

هر بار که کردی دل من را عاجز

ای قلب چرا شکسته و غمگینی

آیا به تو چیره شد شب و سنگینی

 ای قلب دلم را به تو دادم دیروز

شاید بشوی به روزگاران پیروز

ای قلب بگو چگونه درگیر شدی

انگار که از زندگیت سیر شدی

پس کو همه ی گذشته های شیرین

یا آن همه خاطرات خوب و رنگین

کو زندگی پر از نشاط و شادی

کو خنده ی عاشقانه ی آزادی

ای قلب دلم برای شادی تنگ است

زیرا که غم وغصه ی دل بی رنگ است

ای قلب بمان بمان و آ رام بزن

عاشق شو ولی همیشه بی نام بزن