ای قلب که در درون من پنهانی
راز دل آتشین من می دانی
می دانی و وقت دیدنش بی تابی
آرام به سر نمی بری گر خوابی
ای قلب تو آسوده نبودی هرگز
هر بار که کردی دل من را عاجز
ای قلب چرا شکسته و غمگینی
آیا به تو چیره شد شب و سنگینی
ای قلب دلم را به تو دادم دیروز
شاید بشوی به روزگاران پیروز
ای قلب بگو چگونه درگیر شدی
انگار که از زندگیت سیر شدی
پس کو همه ی گذشته های شیرین
یا آن همه خاطرات خوب و رنگین
کو زندگی پر از نشاط و شادی
کو خنده ی عاشقانه ی آزادی
ای قلب دلم برای شادی تنگ است
زیرا که غم وغصه ی دل بی رنگ است
ای قلب بمان بمان و آ رام بزن
عاشق شو ولی همیشه بی نام بزن
+ نوشته شده در جمعه چهاردهم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 19:52 توسط ملیسا
|