غصه
با غصه که باز نمیشه قفل درای بی کسی
اشک دلاست که میسازه قصه های دلواپسی
کی گفته که عاشق شدن تو این زمونه ها کمه
کی گفته که شادی بره هر چی بمونه باز غمه
یه خورده از خنده بگو از شادی یکی شدن
از آدمایی که یه روز با هم دیگه یکی میشن
شبا سیاهی رو نبین فقط جای ستاره ها
ماهو ببین که نورشو میپاشونه توی دلا
میخوام بگم غصه نخور غصه غرورو میشکنه
قشنگی ستاره ها مگه به چشمک زدنه
میخوام بگم بهار میاد وقتی که رفت برگ خزون
درخت میبنده چشاشو تا برسه مرگ خزون
مگه چی کم داره دل تو از درخت سرد تن
حتی دلایی که فقط خزون دارن هم میتونن
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 0:4 توسط ملیسا
|